I aM sOme onE elSe
تو منحصر به فردی ، دنبال چی میگردی ؟!
سلام سلام برهمگی من اومدم با سوالای جدید و باحال : 1 - باید بین کرشدن و کور بودن یکی رو انتخاب کنی . کدوم ؟ جواب من : ترجیح می دم بمیرم ولی کر یا کور نباشم . 2 - در این زمانه ، بزرگترین حسن زندگی چیست ؟ جواب من : .... نمیدونم . واقعا سوال سختیه . جواب بدین . دوست دارم نظراتونو بدونم . تاریخ . معلم روانی . همین طور هی میگفت این جا رو خط بکشین ( متن درس ) این جا رو دایره بکشین ، این جارو پرانتز . یهو نگاه میکردی کل درس رو خط کشیدی زیرش . فارسی . معلم زر زرو . تند تند تند حرف میزد . اصلا نمیدونی ها ، یهو گوز رو ربط میداد به شقه ( شقیقه ! ) یه چیزی رو دیوار پشت سرم نوشته بودم داشتم غلط گیر میزدم ( بیکاری داده بود ) یهو داد زد : اوی ، میخوای فردا یه سطل رنگ بیاری کل مدرسه رو رنگ کنی ؟ کلی آبروریزی شد . یه بچه ها از جلو گفت : کی بود حالا ؟ ناهید گفت : هرکی بود . به توچه ؟ ماشالا به این جذبه ! ریاضی جبرانی . معلم خوب بود . فقط اعصابم از دست معلم احمق زنگ قبل و این سعادت ( معاونمون ) ککه خورد شده بود که نذاشت برم آب بخورم . خانم امیری 5 دقیقه ی آخر رو استراحت داد . داشتم نون و پنیر میخوردم که اومد ایستاد جلوم و گفت : میشه بفرمایین چی میخورین ؟ باز کلاس ساکت و بچه ها برگشتن طرف من ( کثافتا ، نگاه نکنین ! ) گفتم : نون و پنیر . سکوت . گفتم : خب گشنمه خانوم . گفت : منم گرسنمه . خوراکی هم دارم ولی وقتش رو ندارم . شما بفرما ! HaHaH!!!!!!!!!!!! شنبه بچه ها میرن سیرک . من که نمیرم . عیب نداره . بذار خوش باشن بدون من ... سلام سلام سلام امروز حسابی شارژم ها . آخه با دوستم آشتی کردم . وای خودم باورم نمیشه . دیروز دوست ناهید اومده بود خونمون و کلی باهام حرف زد و ناامیدم کرد . اون خیلی چاخان می کنه ولی من باور کردم . صبح که رفتم مدرسه برای ناهید نامه دادم که : این رسمش نبود . تو حق نداشتی همه ی نامه هایی که برات داده بودم رو بدی دوستات بخونن . من به تو اعتماد داشتم . اون چیزا بین من و تو بود و خدا . واقعا که ... دوستی ما یه زمانی حرمت داشت . جواب داد : هرکی بهت گفته چاخان گفته . من اونا رو به هیچ کس نشون ندادم . دوستی ما الانم واسه من حرمت داره . خلاصه حسابی حرف زدیم و از علت قهرمون گفتیم و تابستونی که گذشت و ... . من الان به اندازه ی تموم ستاره ها و برگ درختا و گلبرگ ها و عاشق هایی که روی زمین وجود داره خوشحالم . همین الان از خواب پا شدم و ... خواب دیدم که ما با همیم و کنار هم می شینیم . مثل قبل . چون بعدازظهر خوابیدم نمیشه گفت خواب دم صبح چپه . و به خواب زن چپه هم هیچ اعتقادی ندارم ! من خوشحالم .... یه وبلاگ خیلی قشنگ و هری پاتری می شناسم هرکی دوست داره می تونه بره . برین ، ضایع می شما ! برین ها . اگه نه وبلاگمو حلالتون نمی کنم . شنبه 2 / 7 / 90 امروز اتفاق خاصی نیافتاد . رمان یکتا را تموم کردم . جالب بود ولی مثل همه ی رمان ها داستانش خیلی کلیشه ای بود . داستان پسری به نام کیارش که عاشق دختری به نام یکتا میشه . ولی یکتا از اون متنفره و بعد کم کم با محبت هایی که از اون می بینه عاشقش میشه . تا حالا 20 تا رمان با این مضمون خوندم ! مسخره ها یه سوژه ی جدید گیر بیارین . فردا ... مدرسه ها باز می شن و من کلی استرس دارم . روبه رویی با دوستان نامردم ... چندان خوشایند نیست . خداحافظ تابستان خوبم ....
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
Ɖɛƨι∂и : zĦaиƉaяк |