I aM sOme onE elSe
تو منحصر به فردی ، دنبال چی میگردی ؟!
سلام سلام برهمگی من اومدم با سوالای جدید و باحال : 1 - باید بین کرشدن و کور بودن یکی رو انتخاب کنی . کدوم ؟ جواب من : ترجیح می دم بمیرم ولی کر یا کور نباشم . 2 - در این زمانه ، بزرگترین حسن زندگی چیست ؟ جواب من : .... نمیدونم . واقعا سوال سختیه . جواب بدین . دوست دارم نظراتونو بدونم . تاریخ . معلم روانی . همین طور هی میگفت این جا رو خط بکشین ( متن درس ) این جا رو دایره بکشین ، این جارو پرانتز . فارسی . معلم زر زرو یه چیزی رو دیوار پشت سرم نوشته بودم داشتم غلط گیر میزدم ( بیکاری داده بود ) یهو داد زد : اوی ، میخوای فردا یه سطل رنگ بیاری کل مدرسه رو رنگ کنی ؟ ریاضی جبرانی . معلم خوب بود خانم امیری 5 دقیقه ی آخر رو استراحت داد شنبه بچه ها میرن سیرک سلام سلام سلام امروز حسابی شارژم ها این رسمش نبود من به تو اعتماد داشتم . اون چیزا بین من و تو بود و خدا . واقعا که ... دوستی ما یه زمانی حرمت داشت . جواب داد : هرکی بهت گفته چاخان گفته دوستی ما الانم واسه من حرمت داره . خلاصه حسابی حرف زدیم و از علت قهرمون گفتیم و تابستونی که گذشت و ... . من الان به اندازه ی تموم ستاره ها و برگ درختا و گلبرگ ها و عاشق هایی که روی زمین وجود داره خوشحالم . همین الان از خواب پا شدم و ... خواب دیدم که ما با همیم و کنار هم می شینیم . من خوشحالم .... یه وبلاگ خیلی قشنگ و هری پاتری می شناسم هرکی دوست داره می تونه بره . برین ، ضایع می شما ! برین ها . اگه نه وبلاگمو حلالتون نمی کنم . شنبه 2 / 7 / 90 امروز اتفاق خاصی نیافتاد . رمان یکتا را تموم کردم . جالب بود ولی مثل همه ی رمان ها داستانش خیلی کلیشه ای بود . داستان پسری به نام کیارش که عاشق دختری به نام یکتا میشه تا حالا 20 تا رمان با این مضمون خوندم ! مسخره ها یه سوژه ی جدید گیر بیارین . فردا ... مدرسه ها باز می شن و من کلی استرس دارم . روبه رویی با دوستان نامردم ... چندان خوشایند نیست . خداحافظ تابستان خوبم ....
برچسبها:
یهو نگاه میکردی کل درس رو خط کشیدی زیرش .
. تند تند تند حرف میزد . اصلا نمیدونی ها ، یهو گوز رو ربط میداد به شقه ( شقیقه ! )
کلی آبروریزی شد . یه بچه ها از جلو گفت : کی بود حالا ؟ ناهید گفت : هرکی بود . به توچه ؟ ماشالا به این جذبه !
. فقط اعصابم از دست معلم احمق زنگ قبل و این سعادت ( معاونمون ) ککه خورد شده بود که نذاشت برم آب بخورم .
. داشتم نون و پنیر میخوردم
که اومد ایستاد جلوم و گفت : میشه بفرمایین چی میخورین
؟ باز کلاس ساکت و بچه ها برگشتن طرف من ( کثافتا ، نگاه نکنین ! ) گفتم : نون و پنیر . سکوت . گفتم : خب گشنمه خانوم
. گفت : منم گرسنمه . خوراکی هم دارم ولی وقتش رو ندارم . شما بفرما !
HaHaH!!!!!!!!!!!!
. من که نمیرم . عیب نداره . بذار خوش باشن بدون من ...
برچسبها:
. آخه با دوستم آشتی کردم . وای خودم باورم نمیشه
. دیروز دوست ناهید اومده بود خونمون و کلی باهام حرف زد و ناامیدم کرد .
اون خیلی چاخان می کنه ولی من باور کردم .
صبح که رفتم مدرسه برای ناهید نامه دادم که :
. تو حق نداشتی همه ی نامه هایی که برات داده بودم رو بدی دوستات بخونن .
. من اونا رو به هیچ کس نشون ندادم .
مثل قبل
. چون بعدازظهر خوابیدم نمیشه گفت خواب دم صبح چپه
. و به خواب زن چپه هم هیچ اعتقادی ندارم !
برچسبها:
برچسبها:
. ولی یکتا از اون متنفره و بعد کم کم با محبت هایی که از اون می بینه عاشقش میشه .
برچسبها:
Ɖɛƨι∂и : zĦaиƉaяк |