I aM sOme onE elSe

تو منحصر به فردی ، دنبال چی میگردی ؟!

اِ ...

امروز ولنتاینه !

خب به جهنم که ولنتاینه

سپندارمذگان خودمون رو عشق است !!!!!!!!!!!!!!!!


برچسب‌ها: <-TagName->
ترنم | سه شنبه 25 بهمن 1390برچسب:, |

سلام.

دیروز رفته بودم کلاس زبان ، توی یه درسامون لغت spring  رو داشتیم به معنی چاه .

بهد یه بچه ها گفت مگه spring به معنای بهار نیست ؟

استادمون گفت spring چهل تا معنی داره . یه جمله ی معروف هم هست که چهارتا از اینا توشه

جمله :

I spring like the spring on the spring in the spring

اولی : پریدن

دومی : فنر

سومی : چاه

چهارمی : بهار

من می پرم مثل فنر در چاه در بهار !

جالب بود . نه ؟


برچسب‌ها: <-TagName->
ترنم | سه شنبه 25 بهمن 1390برچسب:, |

می گویند دل به دل راه دارد

راست می گویند

دیگر نپرس چرا دوستت ندارم !


برچسب‌ها: <-TagName->
ترنم | شنبه 22 بهمن 1390برچسب:, |

هیچ وقت نفهمیدم

چون با بقیه فرق دارم تنهام

یا چون تنهام با بقیه فرق دارم ...؟


برچسب‌ها: <-TagName->
ترنم | چهار شنبه 19 بهمن 1390برچسب:, |

سلام

یه چندوقتی این کامپیوتر گرامی نابود شده بود و اصلا روشن نمیشد ، حالا حالش بد نیست ، سلام میرسونه

بچه ها ، با یکی از دوستام دعوام شده

یه موقعی وقتی با یه عزیزی دعوام شد و روزشماری می کردم که آشتی کنیم ، سر یه هفته و یه روز آشتی کردیم . چندبار که این اتفاق تکرار شد یعنی هی سر یه فته و یه روز به طوری معجزه آسا ما به هم جوش می خوردیم دوباره ( فقط هم با اون نه ، با چند نفر دیگه ) این شد برای من یه رسم .

یعنی اگه ناجور هم با یکی قهر می کردم و می دونستم هیچ امیدی نیست ، 

آخرش یه روزنه ای ته دلم بود که می گفت صبر کن شاید برسیم به اون روز بشه

یه بار یکی از دوستام هم با یه نفر دعواش شده بود و خیلی ناراحت بود

من این موضوع رو براش گفتم

سر یه هفته و یه روز جور شد ، آشتی کردن

حالا ما هردومون اعتقاد داریم به اون

این چندروزه که همش تو فکرش بودم ( همون دوستم که باش قهر کردم ) اون دوستم که این رسم رو میدونه می اومد می گفت که شاید بشه

و فردا روز موعوده

بچه ها برام دعا کنین

نه

برای آشتی مون نه

دعا کنین بتونم فراموشش کنم

میخوام دوباره باهاش باشم ولی با رضایت خودش

نه با حرف بچه ها

 


برچسب‌ها: <-TagName->
ترنم | چهار شنبه 19 بهمن 1390برچسب:, |

سلام

من وقتی ترم اول بودم دنیای دانشگاه برام خیلی جالب بودش ولی الان که ترم 4 هستم از دانشگاه بدم میادش

کاش میشد به عقب برگشت و زندگی  رو تغییر داد حیف...

 


برچسب‌ها: <-TagName->
| جمعه 16 بهمن 1390برچسب:, |

امیدوارم خوشتون بیاد

 


برچسب‌ها: <-TagName->
| جمعه 13 بهمن 1390برچسب:, |

دارم یه رمان می خونم به اسم سپیده ی عشق

این رمان درباره ی دختر 18 ساله ایه به اسم سپیده است که می خواد بره فرانسه تو مسابقات ملکه ی زیبایی شرکت کنه ( چه اعتماد به نفسی )

این خانم یه بار یه پیرمرد 70 ساله ای رو می بینه که هندیه و اسمش راجا است . اون پیرمرد بهش می گه برو  گلدونه که تو اتاقته رو بشکن یه دونه گندم توش پیدا می کنی اونو با اشک چشمت خیس کن تا هر شب 8 نفر از فلاسفه ی ایران رو ببینی .

اینم این کارو می کنه و شب بعد افرادی رو می بینه:

نادر شاه افشار . خیام . فردوسی . کوروش . بانو ورتا . آرشیت دانا . ارد بزرگ و ... اون یکی کی بود ؟ چه میدونم یادم نمیاد

تو اتاقش ! چه مسخره ! کیف می کنین !

حالا تا تهش رو که خوندم میام میگم براتون

 


برچسب‌ها: <-TagName->
ترنم | چهار شنبه 12 بهمن 1390برچسب:, |

من عاشق هوای ابریم . این چند روزم هوای اصفهان ناجور ابریه . آدم فکر می کنه همین الان بغض آسمون می ترکه .

بارون هم یه نمه دیشب اومد ولی نه زیاد

دلم می خواست برم زیرش ولی حسش نبود خوابم میومد

هروقت یه کتاب می خونم ( داستان ) که نویسنده ی خارجی داره ، همه شون نوشتن که از بارون متنفرن و اینا ..

بدبخت این خارجیا احساس ندارن که ...

بیچاره ها دلم براشون میسوزه کشورشون همش یه هوایی داره

یعنی کل کشور بارونیه

هوای ابری درسته یه جورایی دل گیره ولی خیلی باحاله

اما اینم خیلی ضایعست که همیشه اینطور باشه

به افتخار ایران خودمون .....

 

 


برچسب‌ها: <-TagName->
ترنم | چهار شنبه 12 بهمن 1390برچسب:, |

 

تو نبودی و من با عشق نا آشنا بودم....

 

تو نبودی و درنهان جانه دلم جایت خالی بود.......

 

تو نبودی و بازبه تو وفادار بودم........

 

تو نبودی و جزتو هیچ كس را به حریم قلبم راه ندادم......

و تو آمدی.ازدوردستها......

 

از سرزمین عشق......

تو مرا با عشقآشنا كردی.....

با تو تا عرشدوست داشتن سفر كردم........

 

منبع:farnood051.loxblog.com

 

تو مفهوم عاشقبودن را به من آموختی..........

با تو كامل شدم.......

 

با تو بزرگ شدم......

با تو الفبای عشق را اموختم.......


برچسب‌ها: <-TagName->
| جمعه 11 بهمن 1390برچسب:, |

سه سیب دنیا را تکان داد :

سیبی که حوا خورد .

سیبی که به نیوتن برخورد کرد .

و سیبی که استیو جابز پدید آورد !

 


برچسب‌ها: <-TagName->
ترنم | شنبه 8 بهمن 1390برچسب:, |

دیرگاهیست

بالهایمان را آویخته ایم به جالباسی

عادت کرده ایم به زمین

زمین جای گرم و نرمیست

چه خیال اگر چشم هامان را خواب

چه خیال اگر دل هامان را آب برده است ...!

 


برچسب‌ها: <-TagName->
ترنم | شنبه 8 بهمن 1390برچسب:, |

سر کلاس علوم نشستیم . معلمه که خودش کار داره میگه بشینین 15 تا تست در بیارین از تو کتاب .

 

ملیکا که کنار من نشسته یه سوال در میاره بعد نیم ساعت :

 

. آیا جرم الکترون بیشتر از نوترون است ؟

 

الف ) بله                          ب) خیر                        ج ) هر دو گزینه !                       د ) هیچ کدام !

 

پیدا کنید سوتی را !

 


برچسب‌ها: <-TagName->
ترنم | دو شنبه 3 بهمن 1390برچسب:, |

دوستم داشته با مامانش مشاعره می کرده ، می رسن به  حرف م . جواب مامانش :

 

میازار موری که دانه کش است ...

 

حرف ن :

 

نیازار موری که دانه کش است  ...

 

حرف د :

 

د ( دیگه ) نیازار موری که دانه کش است  ...

 

حرف ب :

 

بابا نیازار موری که دانه کش است ...

 

حرف ا :

 

اه ، یه بار دیگه آزردی موری که دانه کش استا ، من میدونم با تو !

 


برچسب‌ها: <-TagName->
ترنم | دو شنبه 3 بهمن 1390برچسب:, |

در این قسمت ما قرار بود چند تا عکس از این دوتا منگل ( که اسمشون اون بالاست ) بذاریم ، که متاسفانه با فیلترینگ برخوردیم .

معلوم نیست بعضی از دوستان چه گندی می زنن تو وبلاگاشون که زرتی فیلتر میشه !


برچسب‌ها: <-TagName->
ترنم | دو شنبه 3 بهمن 1390برچسب:, |

ای بنده ی من :

 

بخوان مارا که می گوید که تو خواندن نمیدانی ؟ تو بگشا لب ، تو غیر از ما خدای دیگری داری ؟ رها کن غیر ما را آشتی کن با خدای خود تو غیر از ما چه می جویی ؟ تو با هرکس به جز ما چه می گویی ؟ و تو بی من چه داری ؟ هیچ ! بگو با من چه کم داری عزیزم ، هیچ ! هزاران کهکشان و کوه و دریا را و خورشید و گیاه و نور و هستی را برای جلوه ی خود آفریدم من ، ولی وقتی تو را من آفریدم بر خودم احسنت گفتم . تویی زیباتر از خورشید زیبایم تویی والاترین مهمان دنیایم ، که دنیا چیزی چون تو را کم داشت تو ای محبوب تر مهمان دنیایم . نمیخواهی چرا مارا ؟ مگر آیا کسی هم با خدایش قهر می گردد ؟

 

هزاران توبه را گر بشکستی ، ببینم من تو را از درگهم راندم ؟ اگر در روزگار سختیت خواندی مرا اما به روز شادیت یک لحظه هم یادم نکردی به رویت بنده ی من هیچ آوردم ؟

 

رها کن آن خدای دور ، آن نامهربان معبود آن مخلوق را این منم پروردگار مهربانت خالقت اینک صدایم کن مرا  با قطره اشکی ، به پیش آور دو دست خالی خود را با زبان بسته ات کاری ندارم لیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدم . غریب این زمین خاکیم آیا عزیزم حاجتی داری ؟ تو ای از ما کنون برگشته ای اما کلام آشتی را تو نمی دانی ؟

 

ببینم چشم های خیست آیا گفته ای دارند ؟ بخوان ما را بگردان قبله ات را سوی ما اینک وضویی کن . خجالت می کشی از من بگو ، جز من کس دیگر نمی فهمد . به نجوایی صدایم کن بدان آغوش من باز است

 

برای درک آغوشم شروع کن یک قدم با تو تمام گام های مانده اش یا من ....

 

 

 

 


برچسب‌ها: <-TagName->
ترنم | یک شنبه 2 بهمن 1390برچسب:, |

Ɖɛƨι∂и : zĦaиƉaяк