سلام برهمگی

این روزا روزای خیلی عالی ایه

دیگه از اون جو ناراحت در اومدم

دیروز امتحان پرورشی داشتیم . هیشکی نخونده بود . ماهم گفتیم اعتصاب کنیم امتحان ندیم . اتفاقا بچه ی مغلم مربوطه هم تو مدرسمونه . میخواستیم بریم گروگانش بگیریم امتحان نگیره !

خلاصه از معلم اجبار و از ماها انکار . آخرم معلم پیروز شد و برگه هارو گذاشت جلومون . همگی یه نگاهی کردیم و دیدیم یه کلمه م بلد نیستیم . یه ذره به همدیگه نگاه کردیم . هیشکی هم بلد نبود حداقل تقلب کنیم .( شاهکاریم به خدا ) ماهم نشستیم زل زدیم به معلم .

همینجوری یه نیم ساعتی زل زدیم . معلم هم دید از پس سی نفر بر نمیاد ، گفت نگه دارین نمونه سوال برای خودتون !!!

این هم از اتحاد ما .

سر زنگ تاریخ هم معلمه داشت درس میداد . منم ناجور خوابم می اومد . همیشه هم گوشه ترین گوشه ی کلاس می شینم ، گفتم کسی که نمی بینه گرفتم خوابیدم که یهو دیدم صدای پا میاد ، سریع نشستم ببینم چی شد معلم هم یهو حرفشو قطع کرد و گفت : ببخشید مزاحم خوابتون شدم ، دفعه ی بعد یه یالا می گم بعد پا میشم !!

درگیر امتحاناییم . ولی این باعث نمیشه نیام تو نت !!!

ببخشید اگه دیرو زود داره ، ایشالا سوخت و سوزم بش اضافه می کنم