I aM sOme onE elSe

تو منحصر به فردی ، دنبال چی میگردی ؟!

شنبه 21 / 8 / 90

امروز روز گندی بود . ساعت آخر ( چرا میگن ساعت ؟ مگه یه ساعت و نیم نیست ؟!؟ شِـــکـْـلـَکْ هــآے خــآنــــــومـے ) باز زبان داشتیم . من تکلیف هارو ننوشته بودم . چون خود عوضیش ( منظور : معلم ) نگفته بود بنویسین . شِـــکـْـلـَکْ هــآے خــآنــــــومـے وسط کلاس داشت درس می پرسید ، یهو گفت : اینایی که میخونم فردا با ولی بیان . اولین نفر هم اسم من بود .شِـــکـْـلـَکْ هــآے خــآنــــــومـے کلاس طبق معمول ساکت شده بود ( من نمیدونم اینا کار و زندگی ندارن ؟ چیو نگا می کنن شِـــکـْـلـَکْ هــآے خــآنــــــومـے ؟)

من که اصلا فکرشم نمی کردم همچین چیزی پیش بیاد . معمولا معلما به بچه هایی که درسشون بهتره احترام بیشتری میذارن و باش کاری ندارن . خب اون درسش خوبه ، چه تکالیف رو بنویسه ، چه ننویسه . اصلا اون دانش آموزی که درسش خوبه چه احتیاجی به نوشتن داره ؟ اون دانش آموزی که سر کلاس یاد می گیره و نمره ی امتحاناتش پایین از بیست نمیاد ، نباید احترام بیشتری از طرف معلم داشته باشه ؟ شما قضاوت کنین .شِـــکـْـلـَکْ هــآے خــآنــــــومـے

در هر حال ، من که اولین بارم بود سرم رو انداختم پایین . اگه درس دیگه ای بود مطمئنم بس که بی تفاوت بودم همون وقت یه لبخند میزدم شِـــکـْـلـَکْ هــآے خــآنــــــومـے . اما من هم اون معلم رو دوست داشتم ، هم اون درس رو . شِـــکـْـلـَکْ هــآے خــآنــــــومـے

بقیه ی کسایی که ننوشته بودن همه درس بدها بودن .

همون وقت فاطمه ( که اون تکلیفا رو میدید و به خانم گزارش میداد و خودش هم یکی از دوستای صمیمی و خوبمه ) یه نامه داد که : «تو رو خدا از دست من ناراحت نشو . من مجبور بودم به خانم بدم چون اگه خودش می دید خیلی ناراحت می شد و می افتاد تقصیر منشِـــکـْـلـَکْ هــآے خــآنــــــومـے ( مثلا سوم راهنمایی هستیم ها ، اتحاد رو حال میکنین ؟)

من نمیخوام تو رو از دست بدم . اگه تقصیر من بوده خواهشا منو ببخش . »

دختر خوبیه .دوستش دارم . و منم تصمیم نداشتم باهاش قهر کنم . این مسخره بازی ها چیه بابا :شِـــکـْـلـَکْ هــآے خــآنــــــومـے

«نه عزیزم . این جور دوستی ها به این راحتی و به خاطر یه چیز الکی از بین نمیره . همین که به فکرمی ممنون ، خودتو ناراحت نکن لطفا .»

همون وقت پا شد رفت پیش خانم و من با این که ته کلاس می شینم صداشون رو می شنیدم . هی می گفت تو رو خدا ببخشینش و اون معلم عوضی هم می گفت : یعنی چی ؟ مگه اون با بقیه چه فرقی داره ؟شِـــکـْـلـَکْ هــآے خــآنــــــومـے

دلم میخواست از همونجا داد بزنم : برین گمشین همتون . بخشش هم به درد عمتون میخوره . شِـــکـْـلـَکْ هــآے خــآنــــــومـے

آره میدونم . اون معلم بدبخت که گناهی نداشت . ولی غرورم رو جریحه دار کرده بود .

آخر آخرش فاطمه اومده میگه بعد از زنگ واستا . خانم کارت داره .شِـــکـْـلـَکْ هــآے خــآنــــــومـے

گفتم میخوام کارم نداشته باشه . مامانم که اومد باش حرف بزنه ، من کاری با اون عوضی ندارم .

که همونوقت خودش صدام زد .

گفت : من اصلا از تو انتظار نداشتم .( خیلی خشک حرف میزد . ) برو برگه یی که دادم بهت رو بیار ( همون برگه ی خواست اولیا ) آوردم براش گفت پشتش بنویس : اینجانب ترنم .......( نام خانوادگی سانسور شده است ) تعهد میدهم دیگر در انجام تکالیفم کوتاهی نکنم .

حاضر بدم ننجونم رو هم بیارم مدرسه ولی تعهد به این خل و چل ها ندم .

 

 

حالا بی خیال اینا . پس فردا تولد یکی از بهترین دوستامه . فکر می کنین چی براش ببرم خوب باشه ؟شِـــکـْـلـَکْ هــآے خــآنــــــومـے

 



نظرات شما عزیزان:

ارسام
ساعت17:43---5 آذر 1390
راستي ميزان تحصيلاتت چقدر هست

cholman khan
ساعت17:15---24 آبان 1390
man hamishe bahalam!badam pesara hamishe adaman!bavar kon!daste kam ta 13-14salegi!ama dokhtara hamishe farar mikonan az ma!

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها: <-TagName->
ترنم | شنبه 21 آبان 1390برچسب:, |

Ɖɛƨι∂и : zĦaиƉaяк