I aM sOme onE elSe
تو منحصر به فردی ، دنبال چی میگردی ؟!
این فصل ، فصل پنج است . می پرسی چرا ؟ روشن است . قرار بود داخل مملکتی شویم که در آن هر دو آدم باحال و با صافیی که بهم می رسند ، به جای سلام و احوالپرسی فریاد می کشند : گیو می ا فایو !* و شرغ کف دست هایشان را به هم بکوبند . گیو می ا فایو یعنی یه پنج به من بده ! گور بابای ترجمه ؛ یعنی بزن قدش ! یعنی پنجه ات را بکوب تو پنجه ام . یعنی دستت را به من بده ، دست های تو با من آشناست ... شرغ ! و البته دروغ نگویم ، همین جوری هم بود . وارد جی.اف.کی که شدم ، تا ویزا را تایید کردند ، دختری ترگل ورگل با لباس سورمه ای افسری جلو آمد و از من پرسید که آیا ایرانی هستم ؟ و من سر تکان دادم . خندید و گفت : گیو می ا فایو ، من ! عشق کرده بودم . اصلا انتظار چنین استقبال گرمی را نداشتم . زمین تا آسمان تفاوت می کرد با انچه که در مورد آمریکا توی کله ی ما فرو کرده بودند . ته دلم قیلی ویلی می رفت که بعد بیست ساعت پرواز ، شرغ بگویم کف دستم را به کف دستش ؛ اما ای کاش ، کاش که ای پلیس زن نبود تا راحت و بدون ترس از شرع و شارع و مشروع ، شرغ می کوبیدم دستم را به دستش . صدایی مدرن از درون م بر میخیزد که کناس از ترشح نپرهیزد ، دست بده و صدایی سنتی جوابش می دهد که شات آپ* ، دست ندهی ها ! دخترک پلیس انگار از گاوگیجه ی درونی من مطلع باشد لبخند می زند و دوباره می گوید : گیو می ا فایو ، پلیــــــــز ! همان طور که پلیزش را می کشد مچ دست من را می گیرد و کف دستم را می کوبد توی یک استامپ پر از جوهر مشکی . شرغ . بعد از من میخواهد که دستم را روی کاغذی با سربرگ اف.بی.آی فشار دهم و بچرخانم . به من می گوید که فینگر پرینت یا همان انگشت نگاری برای ایرانی ها و تبعه های چند کشور دیگر که مشکوک به فعالیت های تروریستی هستند ، لازم الاجرا است . Give me a Five ! Shut up !
نظرات شما عزیزان:
برچسبها:
Ɖɛƨι∂и : zĦaиƉaяк |